جدول جو
جدول جو

معنی علی شیرازی - جستجوی لغت در جدول جو

علی شیرازی
(عَ یِ شی)
ابن احمد بن محمد شیرازی مکی. ملقب به علاءالدین. فقیه و اصولی و نحوی و منطقی و صوفی و مفسر بود. بسال 788 ه. ق. در بغداد متولد شد و در 861 هجری قمری در مکه درگذشت. او راست: 1- تفسیرالقرآن. 2- شرح بر الحاوی. (ازمعجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 189)
ابن قاسم بن نعمه الله ظهیرالدین شیرازی. وی در مکه متولد شد و در سال 1051 هجری قمری در هند درگذشت. او را اشعاری است که صاحب سلافهالعصر آن را نقل کرده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 760 از سلافهالعصر ص 172 و 182)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ یِ)
محمد بن بدرالدین، ملقب به جمال الدین. از شاعران مشهور ایران در قرن دهم هجری است که زندگانیش بیشتر درهندوستان گذشت. ولادتش به سال 963 هجری قمری در شیراز اتفاق افتاد و در جوانی به هندوستان رفت و به دربار جلال الدین اکبرشاه (963-1014 هجری قمری) امپراطور مغولی هند راه یافت و در آن سامان بود تا اینکه به سال 999 در شهر لاهور درگذشت. عرفی در سرودن قصیده و غزل و قطعه و ترجیع و ترکیب قدرت داشت و او را میتوان در ردیف بهترین شاعران سبک معروف به ’هندی’ درآورد. علاوه براین در مثنوی نیز دست داشت و دو منظومۀ مخزن الاسرارو خسرو و شیرین نظامی را استقبال کرده است. و رساله ای صوفیانه بنام نفسیه نیز دارد. و رجوع به گنج سخن و تذکرۀ مخزن الغرائب و صحف ابراهیم و مقدمۀ کلیات عرفی شیرازی، بکوشش غلامحسین جواهری شود:
هزار حیف که عرفی و نوعی و سنجر
نیند جمع به دارالعیار برهان پور.
صائب.
درسخن از عرفی و طالب ندارد کوتهی
عیب صائب این بود کز زمرۀ اسلاف نیست.
صائب
لغت نامه دهخدا
(کُ عَ)
بنقل از تاریخ شیراز تألیف حاج میرزا حسن شیرازی مشهور به فسائی، شاعری است از مردم شیراز و بیت زیر از اوست:
بر سینه ات ای کاش نهم سینۀ خود را
تا دل به تو گوید غم دیرینۀ خود را.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
رجوع به آتشکدۀ آذر چ مؤسسۀ نشر کتاب ص 298 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زِ)
ابن عباس بن حسین شیرازی کازرونی. مشهور به حاج مجتهد و متخلص به رحمت. شاعر بود و در ابتدای امر به نجف اشرف رفت و نزد آخوند خراسانی تلمذ کرد و به شیراز بازگشت و در هجدهم رجب سال 1343 هجری قمری در این شهر درگذشت. او راست: 1- تقریرات اصول. 2- دیوان شعر، مشتمل بر اشعار عربی و فارسی که در سال 1336 ه. ش. در نود صفحه در شیراز به چاپ رسید. 3- فوائد مشروطیت. (از الذریعه ج 9 ص 743 از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد رازی، ملقب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن. متکلم و شاعر قرن ششم هجری بود. او راست: 1- دقائق الحقایق. 2- مسائل فی المعدوم والاحوال. 3- مناظرات و نیز اشعاری دارد. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 79. فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323. تذکرهالمتبحرین ص 489)
ابن بندار رازی حنفی، مکنّی به ابوالقاسم. متوفی در سال 474 هجری قمری او راست: شرح الجامع الصغیر فی الفروع، محمد بن حسن شیبانی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 1 ص 563)
متوفی در سال 686 هجری قمری او راست: تهذیب الاسماء و اللغات. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 92)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی، مکنّی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن سیازی. محدثی بود از مردم ’سیازۀ’ بخارا. (منتهی الارب). در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رضی شیرازی. سیدمرتضی شیرازی، از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود از سادات شریف شیراز و در زمان وزارت میرزا معین الدوله محمد قاضی القضاه شیراز بود. تکیۀ زیبایی بر سر مزار شاه شجاع ساخته بود و در آنجا با اهل دل به صحبت می پرداخت. او رضی تخلص داشت. اینک چند بیت از آثار او:
هر چه ما بیداد می پنداشتیم آن داد بود
خصمی افلاک با ما سیلی استاد بود.
زبان تادر دهان دارم حدیث اوست می گویم
چو مرغ دوست تا دم می زنم یا دوست می گویم.
می دهم جان به رهت مرتبۀ فقر و فناست
چه کنم گرد سرت عالم درویشی هاست.
آن غلطفهم این گمان دارد که از من برده دل
من فراغت دارم و او ناز ضایع می کند.
(از تذکرۀ نصرآبادی ص 178).
رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 3 و فرهنگ سخنوران و صبح گلشن ص 179 و مرآه الفصاحه حرف الراء و سفینۀ خوشگو حرف ’ر’ و نگارستان سخن ص 32 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن محیی الدین (محب) شیرازی شریف. او راست: دستورالوزراء به ترکی، که آن را برای وزیر مصطفی، وزیر سلطان سلیم ثانی در 966 هجری قمری تألیف کرده است. و نتیجهالسلوک به ترکی، که ترجمه ای است از التبر المسبوک فی نصائح الملوک غزالی، و آن رابنام سنان بک از اتباع بایزید بن سلطان سلیمان خان ترجمه کرده است. و کتاب مصباح التعدیل فی کشف انوار التنزیل که در 945 از آن فارغ شده است. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(سا)
ابن جنید شیرازی. وی پسر معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی مؤلف ’شدﱡالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار’ است که این کتاب پدر خود را به فارسی ترجمه کرده و نام آن را ’ملتمس الاحباء خالصاً من الریاء’ گذاشت که بین عامه به ’هزارمزار’ یا ’هزارویک مزار’ شهرت دارد. رجوع به مقدمۀ عباس اقبال بر شدالازار شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
میرزا محمد شیرازی متخلص به عالی و ملقب به نعمت خان و بعد به دانشمندخان. یکی از شعرای قرن 12 هجری و معاصر سلطان اورنگ زیب و پسر او بهادر شاه بوده است. او به امر محمدبهادر شاه شاهنامه را در احوال وی بنظم درآورد که در ابتداء آن پنج رباعی سروده است. حاوی تاریخ وفات اورنگ زیب و مدت سلطنت و عمر وی. نعمت خان در تاریخ 1120 درگذشت. و او راست اشعار بسیار و دیوان و رسائلی چند مانند: نعمت عظمی، جنگنامه، حسن و عشق، و دو نامۀ محاصرۀ حیدرآباد و غیره. (الذریعه ج 9 ص 677)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن محمد بن علی نیریزی. ملقب به ارشدالدین و مکنی به ابوالحسن. فقیه و محدث و مفسر و ادیب بود و در شعبان سال 604 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- باکورهالطلب لاهل الادب. 2- تنویرالمصابیح فی شرح المصابیح فی الحدیث. 3- مجمعالبحرین فی التفسیر و التأویل، در ده مجلد. (از معجم المؤلفین از شدالازار شیرازی ص 372)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن احمد نجاری شعرانی شافعی. فقیه و اصولی بود. او راست: حاشیه بر شرح جمعالجوامع سبکی، که در سال 970 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون ج 1 ص 366)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی موصلی. مشهور به ابن اثیر جزری و ملقب به عزالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن اثیر و علی (ابن محمدبن...) شود
ابن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد بن موسی بن احمد بن محمد بن اسحاق شیبانی قفطی. مشهور به قاضی اکرم و مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین. رجوع به علی قفطی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ کی یِ)
شیخ عبدالله بن ابی تراب بن بهرام بن زکی بن عبدالله بی خبر است. وی از فحول فضلا و عدول حکمای عهدخود بود. قاضی ناصرالدین بیضاوی و قطب الدین علامه و ابوالنجاش ظهیرالدین عبدالرحمن برغش، تحصیل فضایل درخدمت آن جناب نموده اند و در رساله الابرار فی الاخیار آمده که او معلم و استاد جمیع فضلا و تمام علمای آن زمان بوده و قاضی بیضاوی از کرامت او نقل کرده... وی در سنۀ 677 هجری قمری درگذشت. این رباعی بنام اوست:
در عالم بی وفا، دویدیم بسی
بیچاره تر از خویش ندیدیم کسی
تازانۀروزگار خوردیم بدهر
از دست دل خویش نه از دست خسی.
(از ریاض العارفین ص 195).
رجوع به مجمع الفصحا ج 1 ص 241 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَلْ لیِ)
اسمش آقا رجبعلی و شغلش مذهّبی در تذهیب اوراق و تهذیب اخلاق. مقبول و مطبوع اهالی آفاق بوده، گاهی شعری می گفته. از اوست:
تسلی گر دمی خواهی به کام خویش دوران را
ترا افلاک دیگر باید و سیارۀ دیگر.
ترک جان گفتم و فارغ شدم از زاری دل
نشد آسانتر از این چارۀ بیماری دل.
(مجمعالفصحا ج 2 ص 83)
لغت نامه دهخدا
(اَ یِ شی)
رجوع به اهلی شود، شتابی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آماده شدن کودک بگریستن. (ناظم الاطباء). بگریستن آماده شدن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ میِ)
از شاعران معاصر شاه جهان بوده است. (از الذریعه قسم اول از جزء تاسع ص 96). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(فَ عَ یِ)
از نستعلیق نویسان طرازاول دورۀ قاجاریه، فرزند آقا محمدجعفر (یا به قول صاحب فارسنامه میرزا بابای درویش ذهبی) و به فضل و کمال موصوف است. در شعر حجاب تخلص می کرد و به سال 1269 هجری قمری در شیراز درگذشت و در بقعۀ شاه چراغ مدفون شد. (احوال و آثار خوش نویسان بیانی ج 2 ص 566)
لغت نامه دهخدا